درباره‌‌ی روزی که اکساندر به گردش رفت

مادر الکساندر کواک‌کواک‌کنان گفت: «از هم جدا نشويد. مراقب باشيد.» اما الکساندر دور شد. او بافاصله از همه سربه هوا بال بال زنان مي‌رفت... تا اين که در چاله‌اي عميق افتاد و ناپديد شد. اگر شما بتوانيد اين مشکل را حل کنيد به مادر، خواهرها برادرها و همه عابراني که جمع شده‌اند کمک زيادي خواهيد کرد.

آخرین محصولات مشاهده شده