جايي مخفي در جيمبوچو و شهر توکيو بهشت عاشقان کتاب است. در گوشه‌اي دنج و آرام در يک ساختمان چوبي قديمي، مغازه‌اي قرار گرفته که پر از صدها کتاب دست دوم مي‌باشد. تاکاکو بيست و پنج ساله هرگز مطالعه را دوست نداشته است، اگرچه کتابفروشي موريساکي سه نسل در خانواده‌اش دست به دست شده است. اين کتابفروشي تمام چيزيست که براي عمويش ساتورو باقي مانده است. ساتورو از زماني که همسرش موموکو پنج سال قبل او را ترک کرد، زندگي خود را تماماً وقف کتابفروشي کرده بود. وقتي به تاکاکو خيانت مي‌شود، به ناچار پيشنهاد عموي عجيبش را براي زندگي بدون اجاره در اتاق کوچک بالاي کتابفروشي مي‌پذيرد به اميد اينکه بتواند در آرامش از قلب شکسته‌اش مراقبت کند. با گذر زمان، ساتورو و تاکاکو متوجه مي‌شوند که بيشتر از آنچه در ابتدا فکر مي‌کردند با هم وجه اشتراک دارند. کتابفروشي موريساکي چيزي دارد که هم در مورد زندگي، هم عشق و هم در مورد قدرت شفابخش کتاب‌ها به آنها بياموزد.