درباره‌‌ی روان‌کاوی و دازاین‌کاوی

مدارد باس روان‌پزشک برجسته? سوئيسي است که در کتاب خود با عنوان «روان‌کاوي و دازاين‌کاوي»، رويکرد خاص خود به روان‌شناسي باليني را، رويکردي با نام «دازاين‌کاوي»، ارائه مي‌دهد.اين رويکرد به‌شدت متاثر از هايدگر بر ديدگاه باس در مورد شخصيت و تفسير او از اختلالات شخصيتي است. ارزش اصلي اين کتاب نه در توضيح و تبيين تحليل‌هاي پيچيده? پديدارشناسانه? هايدگر و نه در ارائه? يک مرور کلي از روان‌کاوي اگزيستانسيال است. بلکه، همان‌طور که از عنوانش بر‌مي‌آيد، نقطه? قوت کتاب تقابل جامعي است که ميان مفاهيم اصلي روان‌کاوي فرويد و روان‌کاوي اگزيستانسيال مي‌سازد. مهم‌ترين بخش نقد باس به فرويد اين است که هرچند فرويد در موقعيت باليني به بينش‌ها و اکتشافات ارزشمندي در مورد کارکرد شخصيت دست يافت و همين امر او را به‌عنوان يک درمانگر بسيار موفق کرد، اما اين بينش‌ها وقتي به قالب نظريه‌هاي انتزاعي روانکاوي در باب طبيعت انسان ريخته شدند، به‌شدت تحريف شدند. باس استدلال مي‌کند که «تفاوت عظيمي بين مشاهدات مستقيم فرويد و استنتاج‌هاي نظري او وجود دارد.» از منظر اگزيستانسيال، شخصيت به‌عنوان يک کل يکپارچه در نظر گرفته مي‌شود که نمي‌توان آن را از موقعيت حال حاضرش جدا کرد؛ خودِ اگزيستانسيال، منِ اگزيستانسيال، همواره يک «بودن-در-جهان» است و به‌تبع آن، «بودن-با-ديگران» است، نه يک مونادِ منزوي و بي‌در‌و‌پنجره و درخودفرورفته? فرويدي. باس از اين منظر، نقدهاي مستدلي به تثليث «ايد، ايگو، سوپرايگو»ي فرويدي، دوگانگي «خودآگاه-ناخودآگاه»، و مفاهيمي چون «انتقال»، «فرافکني» و «کار رويا» وارد مي‌کند. او همچنين تفسير روان‌کاوانه? اختلالات «روان‌تني»، روان‌رنجوري وسواسي، هيستري و غيره را به چالش مي‌کشد. در نهايت، باس توجه زيادي به موقعيت باليني در رابطه? بيمار و روان‌کاو دارد و نشان مي‌دهد که رويکرد روان‌کاوي که به آموزه‌هاي اگزيستانسيال توجه دارد چطور و تا چه حدي با رويکرد روان‌کاوي فرويدي متفاوت است.

آخرین محصولات مشاهده شده