درباره‌‌ی دیو و دلبر (برجسته)

روزي روزگاري، تاجر فقيري بود که براي استراحت وارد قصري مي‌شود و بدون اينکه کسي را در قصر ببيند شب را در آنجا مي‌ماند و از تمام امکانات قصر استفاده مي‌کند. فرداي آن روز، وقتي مي‌خواهد که از قصر خارج شود گل رزي را براي دختر زيبايش مي‌چيند. ناگهان...

آخرین محصولات مشاهده شده