درباره‌‌ی دیو محله

كيسه را بر پشتش سفت كرد و كند را بر دوش گذاشت و سر را به اطرافش گرداند. آن سال بارندگي بيشتر نشده، اما آب دور صنوبر، يك وجب بالاتر از سال پيش ايستاده و تا چانه اش رسيده بود. روبرگرداند و پا را جنبشي داد و راه افتاد. چيزي پايش را نوازش كرد. برگشت تا ببيند سر كيسه شل نشده و ماهي از آن در نرفته باشد. كيسه درون اب سفت و محكم بود، اما از فاصله يك گام از او. موجودي عظيم و عجيبل الشكل، به بزرگي يك تپه، باله مي زد و دور مي شد...

آخرین محصولات مشاهده شده