درباره‌‌ی دوست صمیمی (زک کهکشانی 5)

زك وقتي دوست صميمي‌اش برت جونز، باري ديدنش از زمين به نبولون آمد، سر از پا نمي‌شناخت. ولي وقتي زك، برت را به دريك، دوست صميمي‌اش روي نبولن معرفي كرد، دردسر شروع شد! دريك وقتي مي‌ديد زك و برت توجهي به او نمي‌كنند و هي لطيفه‌هاي قديمي‌شان را براي هم تعريف مي‌كنند و مي‌خندند، احساس كرد او را كنار گذاشته‌اند. اول زك متوجه نشد چرا دريك خوشحال نيست. ولي خيلي زود فهميد رفتارش با دريك منصفانه نبوده است و چقدر خوش‌شانس است كه دو تا دوست صميمي دارد.

آخرین محصولات مشاهده شده