درباره‌‌ی در 1 ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد

اين چيزي که دارم مي‌نويسم، نامه نيست، راز است. خوبي‌اش همين است که نامه نيست، پس مال کسي هم نيست. يعني براي کسي نمي‌نويسمش. قرار هم نيست کسي آن را بخواند. خود من هم که دارم آن را مي‌نويسم، بعد از تمام شدنش ديگر نبايد بخوانمش. خواهرم که دو سال و چند ماه از من بزرگ‌تر است گفت نوشتن هر رازي و سپردن آن به زمين يک شرط مخصوص به خودش دارد. شرط نوشتن اين راز هم اين است که ديگر خوانده نشود. و من هم گفتم باشد.

آخرین محصولات مشاهده شده