دربارهی داستانهای کرونوپیوها و فاماها (مجموعه داستان)
نميدانم، نگاه کن، چه وحشتناک باران ميبارد. مدام باران ميبارد، آن بيرون، سنگين و خاکستري رنگ. اينجا باران با قطرات درشت، سخت و دلمه بستهاش بر روي بالکن ميخورد و بهسان ضربات سيلي، قطرهها بنگ صدا ميکنند و يکي پس از ديگري درهم ميشکنند، چه ملالآور. اکنون قطره کوچکي بر فراز قاب پنجره نمايان ميشود، قطره آنجا ميماند و در مقابل آسمان که او را به هزاران پرتو منکسر محبوس تقسيم ميکند، بر خود ميلرزد. بزرگ ميشود و تلو تلو ميخورد. حالا لحظه سقوطش فرا رسيده است اما نميافتد، هنوز نميافتد. با تمامي ناخنهايش خود را نگه داشته، نميخواهد فرو بيفتد و ميتوان آن را ديد که با دندانهايش آويزان است، در حاليکه شکمش هي باد ميکند؛ حالا ديگر او قطرهاي بزرگ است که شکوهمندانه با چنگ و دندان آويزان است و به ناگاه شالاپ! فرو ميافتد، بنگ، محو ميشود، هيچي، بهجز نَمي بر روي سنگ مرمر.
خوليو کورتاسار را با نثر پيچيده، عميق و چندپهلويش ميشناسند. داستانهاي کرونوپيوها و فاماها يکي از شناختهشدهترين و پرطرفدارترين آثار اين نويسنده سوررئال بهشمار ميرود که مشتمل بر چهار فصل است. کتاب عنوانش را وامدار فصل آخر است که داستان موجودات کوچکي است که کورتاسار براي اولين بار هنگامي که مشغول گوش دادن به اپرايي در پاريس بوده است، خلق ميکند و نامهايي عجيب برايشان انتخاب ميکند: کرونوپيو، فاما و اسپرانزا! موجوداتي اگر چه خيالي، اما آينه تمام عيار دنياي ما انسانها.
كد كالا | 91134 |
زبان | فارسی |
نویسنده | خولیو کورتاسار |
مترجم | طلوع ریاضی - شهروز عمیدی |
سال چاپ | 1396 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 168 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.2 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 207 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.