درباره‌‌ی خوب‌های بد بدهای خوب

سوفي تمام عمرش آرزو داشت كه دزديده شود! آن شب تمام بچه‌ها توي تخت خواب‌هايشان آرام و قرار نداشتند، چون اگر مدير مدرسه گيرشان مي‌انداخت، ديگه هيچ‌وقت به خانه برنمي‌گشتند، به اختيار خودشان زندگي نمي‌كردند و نمي‌توانستند خانواده‌هايشان را ببينند! اين بچه‌ها، آن شب خواب دزدي را مي‌ديدند كه با چشم‌هايي قرمز و بدني مثل بدن هيولاها، آمده بود كه آن‌ها را از توي تخت‌ خواب‌هايشان بدزدد و فريادهايشان را در گلو خفه كند. اما سوفي خيالاتي،عاشق افسانه‌ها بود و خواب شاهزاده‌ها را مي‌ديد.

آخرین محصولات مشاهده شده