درباره‌‌ی حکم(اتاق راوی)

رمان قصه‌ي زني به نام توکي را روايت مي‌کند که اصالتا سرخپوست است و با حکمي ظالمانه به شصت سال زندان محکوم شده است. معلم سابقش گاهي براي او کتاب مي‌فرستد و توکي يک روز لغت‌نامه‌اي دريافت مي‌کند که معلم روي آن جمله‌اي نوشته است: «اين کتابي است که مي‌خواهم روزي آن را با خود به جزيره‌ي تنهايي‌ام ببرم.» همين جمله و اين کتاب براي توکي منبعي پايان‌ناپذير است که او را بيش از پيش به دنياي کتاب‌ها وصل مي‌کند و عاشق کتاب خواندن مي‌شود. او با استفاده از آزادي مشروط از زندان بيرون مي‌آيد (همزمان با آغاز دوره‌ي شيوع کرونا در سال ????) و طي دو سال در يک کتاب‌فروشي در شهر مينياپوليس مشغول به کار مي‌شود. اين کتاب‌فروشي يک مشتري وفادار داشته که اخيرا بر اثر کرونا درگذشته است و توکي با روح او وارد ارتباط مي‌شود. اين ارتباط از يک‌طرف سفري‌ست به ريشه‌هاي سرخپوستان آمريکا و از طرف ديگر، وضعيت اين بوميان را در دنياي امروز توصيف مي‌کند که بر اثر همه‌گيري به بن‌بست رسيده‌اند اما همچنان درگير نژادپرستي هستند.

آخرین محصولات مشاهده شده