درباره‌‌ی حاکم و دیوانه

که اين قصه نيز درست آيد نزد دانايان به معنا… پس از «بندي قلعه بيداد، زندگي شيخ الرئيس در محبس» اينک نوبت به شنيدن قصه فرزانه‌اي ديگر به نام «حسن بن الهيثم» دانشمند نامدار فيزيک، مخترع عدسي و اخترشناس نابغه رسيده که از او به عنوان پدر فيزيک اپتيکال ياد مي‌کنند. نام‌آوراني چون کپلر، گاليله و دکارت از کتاب «المناظر» او بسيار تأثير پذيرفته‌اند. اين خردمند اولين کسي بود که ثابت کرد نور از اشياء به چشم مي‌تابد و قوانين شکست نور را تدوين کرد. حسن بن الهيثم که در روزگار جهل مقدس خلفاي مصر و بغداد مي‌زيست با خليفه بغداد و خليفه فاطمي، الحاکم بامرالله، که فردي مستبد و مروج تعصبات ديني عاري از فهم بود به مخالفت برخاست تا جايي که ناگزير از پناه بردن به ديوانه‌نمايي شد. و با تظاهر به جنون در انزواي پرغوغايش کاري کرد که قصه‌اش را در حکايت «حاکم و ديوانه» خواهيم خواند. او در اين قصه به ما مي‌گويد فقير آن سرزميني است که فرزانگان در آن جايگاهي ندارند و جاهلان مستبد و کاسبان دين آن را جولانگاه خويش کرده‌اند. با خواندن اين قصه ما، بار ديگر «ما» مي‌شويم. مايي برآمده از فرزانگي که داريم و نبايد فراموششان کنيم. هرگز، هرگز، هرگز…

آخرین محصولات مشاهده شده