درباره‌‌ی جیرجیرک‌های باغ قوام‌السلطنه

كارون به زير پايش وشت سرش نگاه كرد. تارهاي عنكبوت در هم تنيده بود و روي لولاي در زيرزمين به شكل ماسوره‌اي درهم نيده بود و روي لولاي در زيرزمين به شكل ماسوره‌اي در هم پيچيده بود. الياس يك بار بهش گفته بودٰ عنكبوت‌ها خاطرات را مي بلعند و بعد آن را بصورت تار تف مي‌كنند بيرون. خوف برش داشت. رسيد زير پايش مثل خانه موسي فرو بريزد. از چاه‌ها مي‌ترسيد و از اين چاه بيشتر از همه. وقتي سر و صدا از آن بلند مي‌شد و جنيان عروسي مي‌گرفتند و الياس لام تا كام لال مي‌شد و صم‌بكم مي‌نشستٰٰ. مي ترسيد. مي‌ترسيد سقوط كند توي جن خانه در درون خودشٰ در خلا بي‌نهايت.

آخرین محصولات مشاهده شده