درباره‌‌ی جنگل حلبی

در ميان برهوتي بادگير، پر از خرت و پرت‌هاي فلزي دور ريخته شده، پيرمردي غمگين و تنها زندگي مي‌كند. او با وجود فضاي غمبار دور و برش، هرشب خواب جنگلي زنده و پرنشاط را مي‌بيند، سرشار از پرندگان و جانوران. يک روز او در ميان آت و آشغال‌ها به چراغ شكسته‌اي برمي‌خورد كه به يک گل شباهت دارد، و از آنجا انديشه‌اي در ذهن او مي‌رويد… تصاوير پربار و شاعرانه كتاب، پيامي مهّم و نيرومند، براي خوانندگان، از هرگروه سنّي در بردارد: مسأله اين نيست كه شما كجا زندگي مي‌كنيد و محيط اطرافتان چگونه است، هركجا خيال هست، اميد هم هست.

آخرین محصولات مشاهده شده