درباره‌‌ی جان (نمایش‌نامه)

جني: ببين، من هميشه به اين فكر مي‌كنم كه ديگران راجع به من چه نظري دارند؟ همه‌ش دارم تصور مي‌كنم كه براي اونا چطور به نظر ميام. و هميشه هم نگران... نگران اشيا هستم و اين‌كه اونا به چي فكر مي‌كنن. هميشه نگران غصه خوردنشون هستم. الياس معتقده من وسواس فكري دارم. مرتيس: مثلا چه جور اشيايي؟ خب. فكر مي‌كنم همه‌شون. اما وقتي كوچيك‌تر بودم، هميشه نگران عروسك‌هام بودم. همين عروسك... سامانتا رو منم داشتم؛ هميشه هم اين حس رو داشتم كه خيلي از دستم عصبانيه. جنويو: البته كه عصباني بود. مرتيس: منظورت چيه جنويو؟... جنويو: عصباني از اينكه يه عروسكه! يه تيكه پلاستيك يا شيشه كه بهش فرم يك انسان داده شده و محبوسه! با يه چهره خشك! منجمد! آدما با خشونت باهات رفتار مي‌كنن. و بعدش بهت لباس مي‌پوشونن. يه پيراهن كوتاه و تنگ!

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده