درباره‌‌ی برابری و تفاوت (آیا می‌توانیم باهم زندگی کنیم)

شايد به نظر رسد ديدگاه‌ها و انديشه‌هاي تورن در پيوند با جوامع «پساصنعتي» طرح مي‌شود و نمي‏‌تواند براي جامعه «شبه‌‏صنعتي» ايران رهاوردي داشته باشد. اين شبهه هم وارد است و هم وارد نيست؛ وارد است، زيرا بسياري از مفاهيم نظري و مصاديق عملي که نظريه تورن را شکل مي‌دهد، برآمده از تحولات تاريخ غرب و وضعيت امروزي جوامع «اطلاعاتي» است و پاره‌‏اي از نظرات او مانند تقدم کنش اجتماعي بر کنش سياسي بر جوامعي صادق است که پس از کسب حقوق سياسي، در پي کسب حقوق فرهنگي‌اند و طرح بحث «جنبش‌هاي اجتماعي در کشورهاي غيردموکراتيک» در اين کتاب نيز برآمده از همين ملاحظه است. اما اين شبهه از ديگر سو وارد نيست، زيرا نظريه تورن بيانگر صورت‏بندي جديدي از ميان‌کنش‌‏هاي اجتماعي است که کنشگر کانوني آن نه اصلاحگر ديني، دولت ملي و طبقه اقتصادي که کنشگر انساني است. يکي از مهم‌ترين رهاوردهاي نظري تورن براي جامعه ايراني کمک به داشتن درکي بهتر در رويارويي با مدرنيته است. چيزي که دست‌کم از زمان عباس ‏ميرزا يکي از پيچيده‌ترين پرسش‌ها و دشواره‌‏هاي ما ايرانيان بوده است. دو قرن از رويارويي جامعه ‌ايراني با مدرنيته مي‌گذرد؛ مواجهه‌‏اي که گاهي چهره‌اي شوق‌آفرين و رهايي‌بخش و گاهي سيمايي دردناک و هراس‏انگيز به خود گرفته است. گاهي از آن به تلبيس ابليس و گاهي به تنها راه رهايي ياد شده است، اما يک چيز روشن است و آن اين‌که جامعه ايراني هنوز نتوانسته نسبت خود را با مدرنيته تعيين کند و در هزارتوي ترديد ميان پناه‏ بردن به گذشته يا فرار به آينده سرگردان است.

آخرین محصولات مشاهده شده