پست مدرنيته ناظر به چه جامعه‌اي است و چگونه هر يک از ويژگي‌هاي اين جامعه در تعيين هويت و عملکرد اعضاي آن، اعم از فرد و گروه‌هاي اجتماعي مختلف تاثير مي‌گذارند؟" نگارنده در صدد پاسخ‌گويي به آن‌ها از طريق بررسي عواملي است که مناسبات قدرت را در جامعه شکل مي‌دهند. از جمله: توليد، مصرف، تاريخ، جغرافيا، و فرهنگ. نويسنده‌ي کتاب بر اين نظر است که: "تبيين نظريه‌ي پست مدرن به واسطه‌ي نقد مدرنيته يعني به واسطه‌ي نقد فاعل شناسايي قدر قدرت، نه فقط کفاف درک وضعيت پست مدرنيته را نمي‌دهد بلکه فضاي مخدوشي را به وجود مي‌آورد که گويي مي‌توان در آن، فرد را فارغ از تعاملات اجتماعي، اقتصادي، و سياسي‌اش شناخت يا اين که مي‌توان بدون در نظر گرفتن وضعيت تاريخي اجتماعي، به داوري و ارزش داوري درباره‌ي عملکرد گروه‌هاي مردمي و پايدارهاي جمعي پرداخت". از اين منظر است که مقوله‌ي هويت، جايگاهي محوري در بحث رابرت دان پيدا مي‌کند؛ و اين پرسش که پست مدرنيته ناظر بر چه جامعه‌اي است، پاسخ خود را در گوناگوني شيوه‌هاي کسب و اخذ هويت در جامعه مي‌يابد... به اين اعتبار جست‌وجوي عوامل و شرايطي که به آن چه بحران‌هاي فرهنگي ناميده مي‌شود و به تعبيري حاصل بحران مدرنيته و زمينه‌ساز برآمدن پست مدرنيته بوده‌اند، راهي است که نويسنده براي نقد اجتماعي پست مدرنيته برگزيده است. نگارنده در کتاب نشان مي‌دهد: "پست مدرن شدن جهان يعني جهاني شدن سرمايه، تعدد و تکثر منابع آشکار و پنهان قدرت، شيوه‌هاي جديد اعمال سلطه و قهر که مدرنيته و ارزش‌هاي جهان شمول آن را به چالش طلبيده‌اند و به تبع آن هويت اجتماعي فرد را نيز دچار سردرگمي کرده‌اند، زمينه‌ي عيني برآمدن انديشه‌ي پست مدرن را فراهم کرده‌اند و نه بالعکس".