درباره‌‌ی با شهرزاد در شب‌های کردستان (آنتولوژی داستان‌ کوتاه کردستان ایران از آغاز تا امروز)

اوج جنبش ادبيات داستاني كردستان ايران، در سال‌هاي دهه 1370 بود كه داستان‌نويسان مدرن و نوانديش ظهور كردند و داستان‌هايي آفريدند كه با داستان‌هاي موفق ادبيات جهان پهلو مي‌زند. نسل جديد نويسندگان كرد، راه‌هاي تازه‌تري را در عرصه داستان‌نويسي آزمودند. در نوشته‌هاي آنان، تعهد اجتماعي به آن مفهومي كه در داستان‌هاي قزلجي ديده مي‌شود، وچود ندارد. آن‌ها نويسنده‌هاي عصيان‌گري‌اند كه عليه انديشه‌ها و عادت‌هاي منجمد مي‌شورند و با تازه‌ترين شيوه‌هاي داستان‌نويسي، به كاويدن لايه‌هاي پنهان ذهن و ضمير انسان مي‌پردازند و پرده از چهره مسخ‌شده انسان و اجتماع برمي‌دارند... آقاي «زيروبم» موسيقي‌داني جوان بود و خانم «آرايش» كه به تازگي دوره دانشكده هنرهاي زيبا را به پايان رسانده بود و از بس متجدد بود تيرك كه حلقوي چوبين بي‌انتهايي را دنبال كرده و به ابتداي تمدن بشري بازگشته بود، بر اين باور بود كه زشتي و پلشتي، برترين نماد زيبايي است و به «زئوس» و «ونوس» هم‌سو گند مي‌خورد كه دروغ نمي‌گويد. او مي‌گفت: «وقتي آدم وارد اتاقي مي‌شه كه توش همه چي منظم و مرتب، سر جاي خودش قرار گرفته، حالش به هم مي‌خوره.» «شوريده» شاعر هم اين سخن او را بسيار مي‌پسنديد و هميشه مي‌گفت: «يه شعر طلب شما خانم آرايش... يه شعر درباره دختر خانمي كه توي اين برهوت بي‌ذوقي، مفهوم زيبايي رو درك مي‌كنه.»

آخرین محصولات مشاهده شده