دربارهی باغ واژگون (مجموعه داستان)
«ضربها اول آرام بود. بعد صداي جيغها بلند شد. جيغهاي تيز. توي دست هر کدام از اهالي يک شاخ بود. شاخ جانوري که قباد نميشناخت. تويش ميدميدند و صدايي ميداد شبيه جيغ زني که شيون ميکند. با بلندشدن صداي جيغها، ضربها هم تندتر شد و حالا جمعيت همگي پا ميکوفتند. زوجها آرام و با سرعتي ثابت و هماهنگ سمت محيط درخشان دايره حرکت ميکردند و مردم با فاصله دنبالشان. بعضيها شاخههاي بادام با چغالههاي تازه دستشان بود و برخي کتلهاي پارچهاي بلند کرده بودند. همه چيز درخششي فسفري داشت. مردم همصدا توي شاخها جيغ ميکشيدند و صدا در کوهستان پژواک ميشد. سالار با سرعتي که از زني چون او انتظار نميرفت رسيده بود به مرکز دايره و وسط تشتْ ميلهاي نصب ميکرد که پيکاني مثل يک عقربه رويش سوار بود. تنها کساني که نقاب نداشتند، نامزدها بودند.»
كد كالا | 311292 |
زبان | فارسی |
نویسنده | سروش چیتساز |
سال چاپ | 1404 |
نوبت چاپ | 3 |
تعداد صفحات | 165 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14 * 21 * 1 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 158 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.