درباره‌‌ی باشگاه کتاب‌خوانی جین آستین

سيلويا گفت «وقتي داشتم مي‌رفتم بيمارستان، فكر كردم اگر حال الگرا خوب باشه، خوشبخت‌ترين زن دنيا مي‌شم. حالش خوب بود، منم خوشبخت‌ترين بودم. اما امروز ظرف‌شويي گرفته، گاراژ پر از سوسك شده، خبرهاي روزنامه پر از بدبختي و جنگه، هنوز هيچي نشده بايد به خودم يادآوري كنم كه شاد باشم. مي‌دوني، اگه برعكس بود، اگر اتفاق بدي براي الگر افتاده بود، مجبور نبودم به خودم يادآوري كنم كه ناراحت باشم. تمام عمر ناراحت و غمگين مي‌بودم. چرا ناراحتي بايد اينقدر قوي‌تر از شادي باشه؟»

آخرین محصولات مشاهده شده