درباره‌‌ی بازگشت

من عاشقش شده‌ام. اين صدا به وضوح در ذهنم طنين انداخت. به نحوي غيرواقعي به نظر مي‌رسيد و در عين حال از همه حقيقي‌تر بود. اما باز صداي هشدار ذهنم را شنيدم؛ صدايي كه مي‌گفت همين حالا و پيش از اين كه اوضاع حتي جدي‌تر شود همه‌چيز را تمام كنم. اين وضع بغرنج را براي جفتمان آسان‌تر كنم. اما اين صدا زمزمه‌اي بيش نبود و ميان هجوم امواج متلاطم احساساتم ناپديد شد. فكر كردم پس اين شكليه. اين چيزيه كه پدربزرگ درباره‌ش حرف مي‌زد.

آخرین محصولات مشاهده شده