درباره‌‌ی ایلیا 10 و 11 (تولد 1 قهرمان)

وقتي ايليا چشماش رو باز كرد، پشت اون نور خيره كننده سبز رنگ، خودش رو تو ميدون نبرد ديگه‌اي ديد. اينجا نه شهر خودش بود، كه در مقابل ناتان تسليم شده و نه حتي زمان زندگي امير‌علي! امير‌علي به يه نبرد در زمان گذشته سفر كرده و تنها اشتراك اين دو دنيا، شكست اونها در برابر خاندان تاريكيه!

آخرین محصولات مشاهده شده