دربارهی از این ولایت
عيد كه شد، پيرهن قرمزي با گلهاي آبي برايش دوختند، دست و پايش را حنا بستند و با ويس مراد و خداداد پيش براخاص رفتند. مادربزرگ در آغوشش كشيد، و بوييدش. چشمهايش كمسوتر شده بود. دستهاي زبر مادربزرگ را بوسيد. به اسپندهاي نخشده، نگاه كرد. به گوشه اتاق نگاه كرد. مادربزرگ چند تا نقل چركآلود كه از مدتها قبل نگه داشته بود، توي دستش گذاشت. هتاو ياد آن وقتها افتاد كه مادربزرگ برايش از عروسي نقل ميآورد. مادربزرگ خودش نميخورد. وقتي هم كه ميخورد، تا شب آب نميخورد. ميگفت:«وقتي آدم چيز خوب ميخوره، نبايد روش آب بخوره، تا مزهش خيلي بمانه تو دهن.»
كد كالا | 10190 |
زبان | فارسی |
نویسنده | علیاشرف درویشیان |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 6 |
تعداد صفحات | 96 |
قطع | جیبی |
ابعاد | 10.5 * 14 * 0.4 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 50 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.
مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند
بیرون در
25,000 تومان
قصههای کاناپهچی (مجموعه طنز)
25,000 تومان
این گفت و سخنها
30,000 تومان
قصههای آن سالها (مجموعه داستان)
19,000 تومان