نسبت فلسفه و تفکر، با شعر و ادبيات چيست و از چه منظري مي توان به تعامل و گفتگو ميان اين دو حوزه ي اصيل حيات بشري پرداخت؟ بي شک رابطه ميان فلسفه و ادبيات، يکي از مهم ترين چالش هايي است که مي توان روش هاي آن را آزمود و از تجربه هاي ديگران، براي فهم موضوع سود جست. پرسش مهم در اين باره اين است که جايگاه فلسفه کجاست و نسبت فلسفه و تفکر ، با شعر و ادبيات چيست؟ آيا صرفا اهل فلسفه، قوام بخشان تفکر يک قوم و ملت هستند، يا شاعران و اديبان نيز؟ نسبت ميان فيلسوف و شاعر در فرهنگ يک ملت چيست؟ آيا تعاملي ميان شاعران و فيلسوفان وجود دارد؟ آيا ميان فلسفه و ادبيات، مي توان مرزهاي روشن و قاطعي ترسيم کرد؟ اين کتاب بستر مناسبي براي تامل بيشتر در باب نسبت ميان فلسفه و ادبيات فراهم مي کند.