درباره‌‌ی آن سوی رود میان درختان

نمي‌دانم چقدر فرمانده گروهان از دست داديم و جايگزين كرديم و باز از دست داديم. آن‌ها هم نه درست كردني‌اند نه كاشتني كه مثل سيب‌زميني از اين طرف بكاري و از آن طرف سبز شود... يادم هست كه وقتي تير مي‌خوردند فكر مي‌كرديم اگر همان‌جا با گلوله خلاص‌شان كنيم و به خاك بسپاريم، راحت‌تر از اين است كه برشان گردانيم به عقب. منتقدان، شخصيت سرهنگ در اين رمان را نزديك‌ترين شخصيت داستان همينگوي به خودش مي‌دانند، نماينده نسلي كه جنگ و آثار آن را با تمام وجود لمس كرده‌اند و مي‌خواهند به زندگي عادي برگردند، اما خاطرات جنگ رهاشان نمي‌كند. نگاه انتقادي همينگوي به عمليات آمريكايي‌ها و متفقين باعث شد رمان آن سوي رود ميان درختان چندان جدي گرفته نشود.

آخرین محصولات مشاهده شده