درباره‌‌ی آنچه با خود حمل می‌کردند (مجموعه داستان)

پس از بيرون آمدن از سينما تا ديري كويين در حاشيه شهر ماشين‌سواري كرديم. شب كيفيتي لحاف‌مانند و افسرده كننده داشت، گويي به نحوي باري بر دوش آن نهاده شده باشد، و پيرامون ما چمن‌زارهاي مينه‌سوتا در امواج بلند و تكراري ذرت و سويا گسترده بود. همه‌چيز يكنواخت و بي‌مزه بود...

آخرین محصولات مشاهده شده