دربارهی آب و هوای چند روز سال (مجموعه داستان)
هوا گرم بود و صداي پنكه اتاق كناري هم اذيت ميكرد. چند بار غلت زدم و آخر سرم را چسباندم به ديوار تا خنك شوم. همان موقع چشمم افتاد به كلاه فرانسوي چهارخانهاي كه زير تخت افتاده بود. يخ كردم. كلاهي بود كه هميشه پدربزرگم ميپوشيد و حالا يك سال بعد از مرگش من زير تخت پيدايش كرده بودم. دستم را بردم زير تخت و يك مجله هم پيدا كردم. يك مجله جدول بود كه پدربزرگم نصف جدولهايش را حل كرده بود. بعضيها را هم نتوانسته بود تمام كند و چند خانه را باقي گذاشته بود. به خاطر ديدن آن صحنه تا چند روز حالم خراب بود. چيزي بود كه براي كسي هم نميتوانستم تعريف كنم چون منظورم را نميفهميد. همان موقع به ذهنم رسيد خانههايي را كه پدربزرگم خالي گذاشته پر كنم. انگار با اين كار به او اداي احترام ميكردم. ولي جواب بيشترشان را بلد نبودم و اصلا قدرت اين را هم نداشتم كه روي آن كاغذها چيزي بنويسم.
كد كالا | 38986 |
زبان | فارسی |
نویسنده | آیین نوروزی |
سال چاپ | 1392 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 104 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.3 * 21.3 * 0.6 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 125 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.
مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند
زمین نرم (مجموعه داستان)
17,500 تومان
سری که درد میکند (مجموعه داستان)
54,000 تومان