درباره‌‌ی وای وای 1 تله موش آقا موشه افتاده توش

يك روز مثل هميشه، آقا موشه نان و پنير و چاي شيرينش را خورد و راه افتاد و رفت تا براي ناهار چيزي پيدا كند و بياورد. خاله سوسكي هم روسري را به سرش بست، جارو را برداشت و مشغول رفت و روب شد. دو ساعت بعد خانه فسقلي‌اش مثل دسته گل شده بود. هميشه اين موقع روز آقا موشه به خانه بر مي‌گشت؛ ولي آن روز نيامد...

آخرین محصولات مشاهده شده