عمهجان مامان گفت:
اينجا ديگر چه شهري است؟ صبحها به جاي صداي خروس صداي بوق ماشينها آدم را بيدار ميكند. و همين شد كه يك خروس برايم خريد. صداي عمهجان مامان را شنيدم كه بلند بلند با خودش ميگقت بالاخره اين خروس تنبل يك قوقولي گفت، ولي نميدانم چرا صدايش با خروسهاي ديگر اينقدر فرق ميكند.