اگرچه طرحواره‌درماني کلاسيک جايگزين درمان شناختي‌‌ــــ‌رفتاري براي بيماران محور دو DSM شده است، بخصوص افرادي که داراي مشکلات منش‌شناختي و مسائل بين‌فردي هستند اما در عمل گاهي با برخي از بيماران مقاومي روبرو مي‌شويد که تعداد طرحواره‌هاي ناسازگار فعال آن‌ها بسيار بالاست، و خلق‌و‌خوي بي‌ثباتي دارند و بيش‌تر با سبک مقابله‌اي اجتنابي سعي دارند از خود محافظت کنند بهتر است براي اين افراد از طرحواره‌درماني با رويکرد ذهنيت‌محور استفاده کنيد همان‌طور که همه? طرحواره‌درمانگران مي‌دانند از ترکيب هجده طرحواره? ناسازگار اوليه و سه سبک مقابله‌اي ناسازگار 54 حالت به وجود مي‌آيد که گاهي مفهوم‌سازي را براي برخي درمانگران و همچنين درک آن را به خصوص براي مراجعان سخت مي‌كند اما اين کتاب سعي کرده است با استفاده از رويکرد ذهنيت‌محور و بر اساس همان فنون رفتاري، شناختي، تجربي و روابط بين‌فردي؛ مشکلات بيماران را بر اساس چهارده ذهنيت و در چهار بُعد که سه بُعد آن بيمارگون است (ذهنيـت‌هاي والــد نـاکارآمد، ذهنيـت‌هاي کـودک و ذهنيـت‌هاي مقابـله‌اي ناسـازگار) مشكلات بيماران را مفهوم‌سازي كرده و در نهايت به دنبال افزايش عملکرد ذهنيت کودک شاد و قدرتمندي ذهنيت بزرگسال سالم آن‌ها باشد. بنابراين من پيشنهاد مي‌کنم درمانگراني که با مراجعان مقاوم و مشكل‌آفرين درگير هستند، اين کتاب را مطالعه نمايند.