برجستگي كار ناصرالملك وقتي بارزتر ميشود كه ميبينم چنين نثر رسا و زيبا و با طراوت و زندهاي را در زمانهاي پديد آورده است كه روند فرسودهشدن نثر ادبي و تاريخي فارسي به هفتصدمين سال خود نزديك ميشده و طرز نويسندگي زشت و نارسا و كهنه ديوانيان رمق از هر نوشتهاي گرفته بوده است و شگفتآور آن كه ناصرالملك خود سالها در زمره همان ديوانيان به ترجمه شفاهي، به احتمال قوي به همان طرز ديواني، مشغول بوده است. اما مايه فراوان از ادب فارسي و آگاهي از سير تحول تفكر ادبي در جهان سبب شده است كه در ترجمه او كمترين اثري از فرسودگي و نارسايي نثر آن زمان به چشم نميخورد.