درباره‌‌ی حسنی و دستکش‌های گمشده و 12 قصه دیگر (قصه‌های حسنی 8)

حسني هميشه دستكش‌هايش را گم مي‌كرد. بي‌بي خاتون، مادربزرگش، هروقت مي‌ديد كه حسني يك لنگه از دستكشش را گم كرده، مي‌گفت: «غصه نخور ننه، خودم يك جفت ديگر برايت مي‌بافم.» بي‌بي خاتون خيلي دوست داشت دستكش ببافد...

آخرین محصولات مشاهده شده