درباره‌‌ی کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون (مجموعه داستان به‌ هم پیوسته)

مي‌خواهم با كتاب‌ها تنها باشم، كركره‌ را پايين مي‌كشم و در مغازه را مي‌بندم. دوست دارم با كتاب‌ها حرف بزنم و بگويم توي اين مدت چه‌قدر دوست‌شان داشته‌ام، ولي به جاي اين كار از پوشه film musik آهنگ فيلم زورباي يوناني را پخش و صداي بلندگوي كامپيوتر را بلند مي‌كنم. مثل آنتوني كوئين دست‌هايم را باز مي‌كنم و هم‌ريتم با آهنگ پاهايم را عقب و جلو مي‌برم. صداي دست زدن كتاب‌ها بلند مي‌شود. همينگوي، جويس، سلينجر، آستين، بردبري، سروانتس، فالاچي، برونته و بقيه‌ي نويسنده‌ها مي‌آيند وسط كتاب‌فروشي و هر كدام يك دور مي‌رقصند و برمي‌گردند توي كتاب‌هاي‌شان تا جا براي نويبسنده‌هاي جديد باز شود.

آخرین محصولات مشاهده شده