درباره‌‌ی هژمونی و استراتژی سوسیالیستی

تحولات مفهوم هژموني رشته هدايتگر تحليل ماست؛ مفهومي که نماي گفتماني و نقطه کانوني نظريه‌پردازي سياسي مارکسيستي تصور مي‌شود. دستاورد اصلي ما در اين کتاب اين است که در پس مفهوم «هژموني» چيزي بيش از يک نوع رابطه سياسيِ مکمل براي مقولات اساسي نظريه مارکسيستي نهفته است. در واقع، اين مفهوم نوعي منطق امر اجتماعي عرضه مي‌کند که انطباقي با اين مقولات ندارد. منطق هژموني بر خلاف عقل‌گراييِ مارکسيسم کلاسيک ـ که تاريخ و جامعه را کليت‌هاي قابل‌فهمي تصور مي‌کند که حول قوانين نظري قابل‌کشفي شکل مي‌گيرند ـ خودش را از همان ابتدا عملي پيشامدي و تکميلي معرفي مي‌کند که مستلزم عدم‌توزان‌هاي مقطعي‌ـ‌تاريخي است. به دنبال بسط قلمروهاي کاربرد اين مفهوم، از لنين تا گرامشي، قلمروي مفصل‌بندي‌هاي پيشامدي نيز گسترش مي‌يابد و مقوله «ضرورت تاريخ» که اساس مارکسيسم کلاسيک بوده است، از افق نظريه مارکسيستي خارج مي‌شود.

آخرین محصولات مشاهده شده