درباره‌‌ی فقط چند دقیقه

منم دوست ندارم چون بابا علاوه‌بر پدرم هميشه مثل يه دوست با من رفتار كرده. علاقه‌ي خاصي بهش دارم. يعني وابستگي خاصي نسبت بهش دارم و مطمئنم بابا به‌خاطر ما هم كه شده، بالاخره كوتاه مي‌ياد و قبول مي‌كنه با ما بياد. پس خيالت تخت، جدايي در كار نيست. مامان هم چون مي‌دونه بابا به‌خاطر ما آخرش تسليم مي‌شه، تحت فشارش گذاشته. خودش بهم گفت. نديدي چه‌قدر گريه كرده؟ پس لطفا تو هم ديگه از اين كارهاي بچگانه نكن. بيچاره داشت ديوونه مي‌شد. باشه؟

آخرین محصولات مشاهده شده