درباره‌‌ی زنبوردار حلبی

از صربستان برايت مي‌نويسم در كمپي نزديك يك كارخانه منطقه‌اي صنعتي در انتهاي خط آهني كه ديگر ادامه‌اي ندارد. با اين اوصاف من آخر خط آهن هستم . اميدوارم معنايش اين نباشد كه سفرم اينجا به پايان مي‌رسد. از بلغارستان سوار قطاري شدم كه يك روز و يك شب طول كشيد تا به اينجا برسم اردوگاهي محصور در سيم‌خاردار بيرون از يك دهكده. از اينجا نمي‌توانم بيرون بروم در اردوگاه قفل است و تعداد زيادي آدم براي رهايي از اينجا صف بسته‌اند. ايستگاه قطار سكويي ندارد آدم‌هايي را مي‌بينم كه از نردبان بالا مي‌روند تا خود را داخل واگني كه به اينجا مي‌رسد بيندازند. حداقلش اين است كه از اردوگاه بيرون مي‌روند...

آخرین محصولات مشاهده شده