درباره‌‌ی نامه‌ها و داستان گیله مرد (مجموعه داستان)

با دو دستش صورتش را پوشانده بود و در اتاق كوچكش، در اتاق گرم و مطبوعي كه پرده‌هاي كلفت و خوش‌رنگ آن‌را از دنياي خارج جدا كرده بود، راه مي‌رفت. بيرون سرد بود و برف مي‌آمد. بوران غوغايي راه انداخته بود. اما پرده‌ها و در و پيكر محكم نمي‌گذاشت كه سرما به درون اتاق نفوذ كند.

آخرین محصولات مشاهده شده