درباره‌‌ی رسواخانه

حالا كه تنهاي تنها شده‌ام، به خودم اجازه مي‌دهم ذهنياتم را با جرئت و جسارت بيشتري زير و رو كنم. ديگر نمي‌خواهم و نمي‌توانم خيلي چيزها را ناديده بگيرم. خاله هدي و آقا بهمن، مهران و خوستينا، و من و ژانت! واقعا اگر جهان رسواخانه‌اي است كه توي آن هر دم يكي دارد به يكي خيانت مي‌كند يا فكر خيانت را در سر مي‌پروراند، آن‌هايي كه يك عمر شرافتمندانه به تعهدات صادقانه‌شان در قبال همسر و همبالين و شريك زندگيشان پايبند مي‌مانند صرفا دارند به وظيفه‌شان عمل مي‌كنند يا موجودات بي‌بديلي هستند كه خدا را به آينده بشر اميدوار مي‌سازند؟

آخرین محصولات مشاهده شده