درباره‌‌ی حالم خوب نیست (مجموعه داستان)

خانه پدري‌ام را بازسازي كرده‌ام، از همان خانه‌ها كه هنوز وسط حياطشان حوض كوچكي است اما كنار حوض جاي چند گلدان شمعداني خالي است. اين روزها حياط مثل آن‌ وقت‌ها محل آسايش نيست، كنار خانه‌مان ساختمان‌هاي بلندي ساخته‌اند كه باور مي‌كني هر لحظه ممكن است چشمي در اتاقي در يكي از طبقات تو را نگاه كند كه با پيژامه آمده‌اي نشسته‌اي لب حوض و نان خشك خرد مي‌كني براي ماهي‌ها.

آخرین محصولات مشاهده شده