کتاب «خيلي ناراحتم» درباره‌ي يکي از احساس‌هاي مهم فيل کوچولو يعني ناراحتي است. داستان فيل کوچولو با يک خبر شروع مي‌شود. قرار است دوستش بيايد تا با هم بازي کنند اما مادرش به او خبر مي‌دهد که دوستش مريض شده و نمي‌تواند براي بازي بيايد. اشک در چشم‌هاي فيل کوچولو جمع مي‌شود و نمي‌تواند صبحانه‌اش را بخورد. حتي نمي‌تواند با آرامش روي مبل بنشيند و کارتن تماشا کند براي همين مدام کانال‌هاي تلويزيون را عوض مي‌کند. مامان کنار فيل کوچولو مي‌نشيند و از او مي‌پرسد: «آيا براي اينکه امروز نتوانستي با دوستت بازي کني، اين‌قدر ناراحتي؟» فيل با ناراحتي سرش را تکان مي‌دهد. «بله». انگار مامان فکرهايي توي سرش دارد و مي‌خواهد فيل کوچولو را از ناراحتي در بياورد. به نظر شما او چه کار مي‌کند؟ وقتي ناراحت مي‌شويم ممکن است اشک در چشممان جمع شود يا شايد نتوانيم خوب حواسمان را جمع کنيم يا شايد هم نخواهيم مثل روزهاي عادي با ديگران صحبت کنيم. هر کدام از اين حالت‌ها ممکن است براي ما يا هر کس ديگري که ناراحت است، پيش بيايد. مهم اين است که بدانيم ناراحت هستيم و آن را بگوييم و ابراز کنيم. آن‌وقت آرام آرام شدت ناراحتي‌مان کم مي‌شود. راه‌هاي ديگري هم براي کم کردن شدت اين احساس وجود دارد. مثل ورزش يا بغل کردن کسي که دوستش داريم. مي‌شود انواع اين مهارت‌ها را ياد گرفت. ناراحتي در هر کس يک‌جور خودش را نشان مي‌دهد. ناراحتي شما چطور خودش را نشان مي‌دهد؟ براي کم‌کردن شدت اين احساس چه کارهايي را انجام مي‌دهيد؟ «خيلي ناراحتم» يک جلد از مجموعه‌ي چهارجلدي احساسات من است. بقيه‌ي جلدها از اين قرارند: خيلي خوشحالم، خيلي عصبانيم، خيلي دوستت دارم. جين کنت از نويسندگان باتجربه کودک و نوجوان است. او انواع مختلفي از کتاب‌ها را براي کودکان و نوجوانان نوشته است. از کتاب‌هاي مقوايي و کتاب‌هايي همراه با فعاليت گرفته تا زندگي‌نامه‌ي شخصيت‌هاي تاريخي. سم والشو تصويرگر و نويسنده است و اخيرا به حوزه‌ي ادبيات کودک و نوجوان وارد شده و با نشرهاي متفاوتي همکاري داشته و کتاب‌هايش در امريکا، تايلند، استراليا، افرياقي جنوبي، فرانسه و انگلستان به چاپ رسيده است.