کتاب«خيلي عصبانيم» درباره‌ي يکي از احساس‌هاي مهم ببري کوچولوست. ببري دوست دارد با پلنگ توپ‌بازي کند اما پلنگ مي‌گويد اين توپ مال من است. ببري احساس مي‌کند سخت نفس مي‌کشد. ببري دوست دارد با رنگ آبي نقاشي بکشد اما تمساح مي‌گويد آبي رنگ مورد علاقه‌ي من است. چشم‌هاي ابري پر از اشک مي‌شود. ببري کوچولو دوست دارد با بقيه‌ي دوست‌هايش در بازي گروهي شرکت کند. زرافه دارد قطار بازي مي‌کند. ببري مي‌گويد: «هوهوچي‌چي» زرافه مي‌گويد اين قطار مال من است. ببري احساس مي‌کند صورتش مثل آفتاب داغ گرم شده است. هيچ‌کدام از دوست‌هايش با او بازي نمي‌کنند. قلب ببري شروع مي‌کند به تند زدن… تاپ‌.. تاپ.. تاپ! وقتي عصباني مي‌شويم ممکن است سخت نفس بکشيم، اشک در چشممان جمع بشود، احساس کنيم صورتمان مثل آفتاب داغ شده است، شايد قلبمان هم تند تند بزند. هر کدام از اين حالت‌ها ممکن است براي ما يا هر کس ديگري که عصباني است، پيش بيايد. مهم اين است که بدانيم عصباني هستيم و آن را بگوييم و ابراز کنيم. آن‌وقت آرام آرام، شدت عصبانيتمان کم مي‌شود. راه‌هاي ديگري هم براي کم کردن شدت اين احساس وجود دارد. مي‌شود آنها را ياد گرفت. عصبانيت در هر کس يک‌جور خودش را نشان مي‌دهد. عصبانيت شما چطور خودش را نشان مي‌دهد؟ خيلي عصبانيم يک جلد از مجموعه‌ي چهارجلدي احساسات من است. بقيه‌ي جلدها از اين قرارند: خيلي خوشحالم، خيلي ناراحتم، خيلي دوستت دارم. جين کنت از نويسندگان باتجربه کودک و نوجوان است. او انواع مختلفي از کتاب‌ها را براي کودکان و نوجوانان نوشته است. از کتاب‌هاي مقوايي و کتاب‌هايي همراه با فعاليت گرفته تا زندگي‌نامه‌ي شخصيت‌هاي تاريخي. سم والشو تصويرگر و نويسنده است و اخيرا به حوزه‌ي ادبيات کودک و نوجوان وارد شده و با نشرهاي متفاوتي همکاري داشته و کتاب‌هايش در امريکا، تايلند، استراليا، افرياقي جنوبي، فرانسه و انگلستان به چاپ رسيده است.