درباره‌‌ی 3 روز و 1 زندگی

تصور مي‌كرد بازگشتن به خانه برايش وحشتناك خواهد بود، اما برعكس، با ديدن جاهاي آشنا مثل نانوايي، خواربارفروشي، دروازه شهرداري، همه‌چيز برايش عادي شد و كابوس از سرش پريد. براي پوشاندن پارگي آستين پيراهنش، با كف دست مچش را مي‌گيرد. سرش را پايين مي‌اندازد. ساعتش را گم كرده.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده