درباره‌‌ی 2 سر و 1 کلاه (نمایش‌نامه 11)

« ويکتور » هزينه ي اجاره ي لباس هم افتاد گردن خودمون! « لويي »: فردا تحويلشون مي دم. پول فاکتورش با من. متاسفم، ولي واقعا لازم بود که با وزير حرف بزنم و در جريان قرارش بدم. ويکتور: در جريان چي قرارش بدي مرد حسابي؟ لويي: جريان وضع خودمون! از سير تا پياز زندگي و معيشت سخت بازيگرا. ويکتور: چه خيال خامي. تنها چيز مورد علاقه ي وزير، آينده ي کاري خودش بعد از پست وزارته! لويي: سيني رو جلو بردم، تعارف کردم، يه آب پرتقال ورداشت و شروع به نوشيدن کرد. يه دفعه به سرم زد و بهش گفتم: آقاي وزير من يه بازيگرم، به نام تئاتر با شما صحبت مي کنم، به نمايندگي از طرف بازيگرا بهتون مي گم، وضع ما خوب نيست. بعد مي دوني چه جوابي به من داد؟ ويکتور: منم همين طور، وضع منم خوب نيست. لويي، تو اينو از کجا مي دوني؟ و...

آخرین محصولات مشاهده شده