درباره‌‌ی کاخ سعدآبادی (مجموعه شعر)

قرار بود پنجره، سرش را بيرون ببرد. عزرائيل اگر در خيابان بود. صدايم كند. قرار بود در باز باشد. شايد روحم پشيمان شده باشد. و از نيمه راه برگردد. چه بي‌قرار بودند در و پنجره.

آخرین محصولات مشاهده شده