درباره‌‌ی نمک‌گیر

روزبه كتري برقي را زد و همان‌طور سيخ و سنگ خيره شد به آن! افكار موذي تمام مسير كاشان تا خانه، مغزش را جويده بود! جويده و جويده و تف كرده بود در صورتش!... عذاب وجدان داشت مي‌كشتش! چرا درست همين روزها كه كيوان مصمم شده بود سروسامان بدهد به زندگي‌اش و... كيوان جوان‌تر بود! تازه‌نفس‌تر و... تجربه قبلي نشان مي‌داد كيوان عاشق شود از دل و جان مايه مي‌گذارد براي عشقش و... براي اولين بار طي عمر سي و چهار ساله‌اش بدون فكر و نسنجيده تصميم گرفته بود!... براي اولين بار طي عمرش خطر را حس كرده بود آن هم اين همه نزديك... بيخ گوشش... براي اولين‌بار طي عمرش خودخواهانه تصميم گرفته بود.

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده