درباره‌‌ی مرگ در سامرا (مجموعه داستان)

آن شب، ماريا در حمله‌اي عصبي ليتوگرافي عكس ژنرال را پايين كشيد، آن را با همه توان به طرف پنجره ويتراي باغ پرتاب كرد. هنوز خشم او براي مقابله با نگهباناني كه به ضرب باطوم وي را به اطاعت وا مي‌داشتند، كافي بود تا اين‌كه هركول را دست به سينه در آستانه در ديد كه خيره به او نگاه مي‌كرد. از مقاومت دست كشيد. البته، وي را تا بخش بيماران رواني خطرناك كشيدند، وي را زير شلنگ آب سرد گرفتند و بر عضله رانش آمپول مسكني تزريق كردند.

آخرین محصولات مشاهده شده