درباره‌‌ی ماشین مرا بران (مجموعه داستان)

از روز اول ملاقات، ميساكي راننده شخصي كافوكو شد. جلو بلوك آپارتمان، او را راس ساعت سه بعدازظهر سوار مي‌كرد. ساب زردرنگ كافوكو را از پاركينگ خانه‌اش برمي‌داشت و او را به سالن تئاتر در گينزا مي‌برد. البته در هنگام بارش باران با سقف بسته رانندگي مي‌كرد. در طول مسير، كافوكو روي صندلي كنار راننده مي‌نشست و ديالوگ‌هايش را روي يك نوار كاست بازخواني مي‌كرد. نمايش دايي وانيا از آنتوان چخوف كه منطبق بود با دوران ميجي ژاپن. كافوكو نقش دايي وانيا را بازي مي‌كرد. تمام متن را حفظ كرده بود، اما نياز بود هر روز آن را بازخواني كند تا خيالش راحت شود. اين عادت ديرينه او بود.

آخرین محصولات مشاهده شده