درباره‌‌ی ماجرای 1 کنسرت

بايد حتما يه پسر 27 ساله باشي تا بفهمي دقيقا از چه سني دارم حرف مي زنم. شايد بيش‌تر پسرا اين سن و تجربه کرده باشن و با شرايط خاص خودشون اين سن و گذرونده باشن اما من توي اين سن تازه سربازيم تموم شده بود و کلي کار نکرده داشتم و کلي رويا و آرزو توي سرم جا خوش کرده بود يه جورايي هم داشت خاک مي خورد اما مطمئن بودم يه روزي وقت خونه تکوني ميرسه و بايد به آرزوهام جامه عمل بپوشونم. مثل روز اول سربازي که نمي دوني قراره چي کار کني و چه اتفاقايي قراره برات بيفته روز آخرشم درست مثل روز اولشه با اين تفاوت که الان من دقيقا جايي وايستاده بودم که دو سال پيش بهش فکر مي کردم اما حالا که توي اين شرايط قرار گرفتم کلي سوال برام پيش اومده بود که قراره چه اتفاقي برام بيفته و قراره دست تقدير چه روزايي رو برام رقم بزنه اما وقتي از کاري که داري انجام ميدي مطمئن باشي دليلي براي شک کردن وجود نداره.

آخرین محصولات مشاهده شده