درباره‌‌ی فراسوی هگل و نیچه (فلسفه فرهنگ و فاعلیت)

خاستگاه اين کتاب در ترديد مشخص نسبت به تلقي هگل و نيچه به عنوان مخالفان فلسفي است. براي تقابل ميان هگل و نيچه به روشني زمينه ها و دلايلي وجود دارند، اما اين امر نبايد ما را از حوزه هاي وفاق ميان آنها غافل سازد. در مواردي که نظرهاي آنها در تخالف هم به نظر مي آيند، نبايد از امکان يافتن راهي براي تحويل نظرهاي آنها به منزله ي مکمل هم چشم پوشي کرد. به بياني ساده، قصدم به گفت و گو واداشتن هگل و نيچه خواهد بود. مايلم تا ژرف ترين محرک هاي فلسفي آنها را واکاوي کنم و پيوند آنها را به شيوه اي که بغرنجي اش بيشتر مد قرار گيرد تا اين که فرو کاسته شود، از نو ارزيابي کنم. بنياد انفکاک اساسي ميان فلسفه هاي هگل و نيچه در ميراث روشنگري است: در حالي که هگل براي عقل و علم Knowledge اعتبار قائل مي شود، نيچه امر غيرعقلاني را مقدم مي شمرد و نسبت به علم شک و ترديد نشان مي دهد. مسأله ي ذي ربط دقيقا اين است که آيا مدرنيته درخور نجات يافتن است، آن گونه که هگل باور داشت، يا بايد از آن قطع اميد کرد، آنگونه که نيچه ادعا مي کرد. هگلي ها مدرنيته را مسأله برانگيز و ظالمانه مي دانند اما نه نااميد کننده؛ نيچه اي ها مايل اند آن را آشفته و بيمارگونه تلقي کنند و لذا پديدآورنده ي شبح عصري نو (پسامدرن).

آخرین محصولات مشاهده شده