درباره‌‌ی سمیرامیس

در شبي كه كه اريستوس فكر مي‌كرد همه چيز به خير و خوشي پايان يافته است، نقره با ماموريت از سوي سميراميس يكي از حريرپوشان فينيقيه‌اي را كه با زبان اريستوس آشنايي نداشت، به عنوان هديه ملكه با خود برد. اريستوس سرمست از اعتماد ملكه و لطف او هديه را پذيرفت و وقتي با حرير‌پوش زيبارو تنها ماند، جامي شراب آميخته به زهر كشنده از دست او گرفت و لاجرعه سر كشيد...

آخرین محصولات مشاهده شده