درباره‌‌ی رمزگشایی (نگاهی به نیما یوشیج و صادق هدایت)

بوف كور يك داستان كوتاه نيست؛ رمان هم نيست، محاكات است. مكالمه‌اي است به درون؛ درون‌بيني است. كاوش در خاطرات است. حكايتي است حاوي صميمي‌ترين نفسانيات يك هنرمند. يك حكايت سوررئاليست و عجيب و غريب است و پر از غم غربت. اما آيا همين دو ـ سه جمله براي شناسايي بوف كور كافي‌ست؟ اين رسم چند سالي است كه معمول شده تا با هر اثري همچون يك صندوق باروبنه رفتار كنند و دو ـ سه كلمه مختوم به «ايسم» و «ايك» را به عنوان انگ روي آن بزنند و خودشان را از شرش خلاص كنند. گرچه بر سر بوف كور نيز همين داستان پر از جهل و تباهي رفته است، بوف كور صندوق باروبنه نيست. كوتاه‌ترين كوششي كه براي شناختن يا شناساندن بوف كور به كار رود، دست كم بايد به اندازه خود بوف كور باشد، چون آنچه در بوف كور نيست جمله پردازي و تصنيع است.

آخرین محصولات مشاهده شده